جدول جو
جدول جو

معنی لعاب دار - جستجوی لغت در جدول جو

لعاب دار
آنچه دارای لعاب باشد، دانه هایی که در آب لعاب ایجاد می کنند مانند اسفرزه و بهدانه
تصویری از لعاب دار
تصویر لعاب دار
فرهنگ فارسی عمید
لعاب دار
آنچه دارای لعاب است. یا دانه های لعاب دار. دانه هایی مانند اسفرزه قدومه بارهنگ سپستان به دانه و انواع صمغ که پس از ترشدن چسبندگی یابند. یا ظروف لعاب دار. ظرفهایی که روی آنها را با ورقه ای از لعاب پوشانیده باشند
فرهنگ لغت هوشیار
لعاب دار
((لَ))
دارای لعاب، لعابی
تصویری از لعاب دار
تصویر لعاب دار
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از لعابدار
تصویر لعابدار
پتدار خیوین
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لعاب دادن
تصویر لعاب دادن
پوشش ظریف از لعاب به شیء سفالی یا فلزی دادن، غلیظ شدن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از طناب دار
تصویر طناب دار
چاتو
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کتاب دار
تصویر کتاب دار
نامه دار ماتیکاندار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لعاب گاو
تصویر لعاب گاو
خدوی گاو لیزابه گاو، نامه سپید به گواژ، سپیده دم به گواژ، برف
فرهنگ لغت هوشیار
گلیز کاری پتگری تزیین سفال و کاشی و نفوذ ناپذیرساختن آنها بوسیله ایجاد پوششی از لعاب که بدین ترتیب انجام میگیرد: لعاب را بروی کاشی یا سفال میریزند یا پخش میکنند و یا بوسیله قلم مو آنرا نقش مینمایند. اگر شی موردنظر کوچک باشد میتوان آنرا داخل لعاب فرو برد. معمولا شی خشن را پیش از لعاب دادن با پوششی از مخلوط گل ساییده نرم با کتیرا که باآب مخلوط شده وبصورت مایع در آمده است میپوشانند
فرهنگ لغت هوشیار
خیوه دانه هایی که چون خیس کنند لعابی پدی آورند (مانند اسفرزه قدومه و غیره)
فرهنگ لغت هوشیار
گلیزاندن پتاندن تزیین سفال و کاشی و نفوذ ناپذیرساختن آنها بوسیله ایجاد پوششی از لعاب که بدین ترتیب انجام میگیرد: لعاب را بروی کاشی یا سفال میریزند یا پخش میکنند و یا بوسیله قلم مو آنرا نقش مینمایند. اگر شی موردنظر کوچک باشد میتوان آنرا داخل لعاب فرو برد. معمولا شی خشن را پیش از لعاب دادن با پوششی از مخلوط گل ساییده نرم با کتیرا که باآب مخلوط شده وبصورت مایع در آمده است میپوشانند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نقاب دار
تصویر نقاب دار
نکابدار پرده پوش رخپوشیده
فرهنگ لغت هوشیار
کسی که متصدی امور مربوط به آبدارخانه و شراب نوشی پادشاهان و بزرگان بوده است، ساقی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از رکاب دار
تصویر رکاب دار
جلودار، کسی که وظیفه اش نگه داشتن رکاب اسب است تا دیگری سوار اسب شود، کسی که سواره یا پیاده همراه مخدوم خود می رود و لوازم او را با خود می برد، ساقی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از عیب دار
تصویر عیب دار
آکمند
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از عار دار
تصویر عار دار
ننگین
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عیب دار
تصویر عیب دار
معیوب، دارای عیب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کعب دار
تصویر کعب دار
پایه دار دارا پایه: (هوا از بس ز شبنم شعله بار است چو فنجان ساغر گل کعب دار است)، (یحیی شیرازی)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لعل دار
تصویر لعل دار
لالدار دارنده لعل دارای لعل
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عیب دار
تصویر عیب دار
دارای عیب، معیوب
فرهنگ فارسی عمید
неисправный
دیکشنری فارسی به روسی
दोषपूर्ण
دیکشنری فارسی به هندی